خداحافظ گاری کوپر| رومن گاری

من تو یه گروه کتابخونی عضو شدم و این اولین کتابی بود که خوندیم. هر لحظه ممکن بود به جای این کتاب بار هستی انتخاب بشه که خداروشکر به خیر گذشت :))

ولی متاسفانه تو جلسه ای که بچه ها رفته بودن درباره کتاب صحبت کنن نشد که برم.

خداحافظ گاری کوپر| رومن گاری| ترجمه سروش حبیبی| انتشارات نیلوفر


خلاصه کتاب

داستان درباره لنی ه. پسری که از امریکا بخاطر جنگ ویتنام و شعار "نپرسید آمریکا برای شما چه کرده، شما برای کشور چه کرده اید" از آمریکا فرارا کرده و اومده اروپا و تو کوها اسکی میکنه. داستان در ادامه با اشنایی لنی با دختری که به خاطر یک کار به سمتش میره، ادامه پیدا میکنه.

نظرم درباره کتاب

به نظرم این کتاب رو میتونیم به دو قسمت تقسیم کنیم. نیمه اول که کمتر اون شکل سنتی روایت رو داره و بیشتر از این که طول داشته باشه و بره جلو، عرضش زیاده! نیمه دوم اما بیشتر داستانیه. با لنی میریم جلو و یه اتفاق رو دنبال میکنیم که انصافا هر دو قسمت استادانه نوشته شده. ولی من شخصا نیمه اول رو بیشتر دوست داشتم.

شخصیت پردازی کتاب واقعا شگفت انگیزه. لنی یه ادم منحصر به فرده و ما تو طول داستان اونقدر بهش نزدیک میشیم که انگار دوست نزدیکمونه و ما تکیه کلاماشو هم بلدیم.این قضیه در مورد بقیه شخصیتای کلیدی هم صادقه ولی نه به اندازه لنی.

در کل بخوام بگم کتاب فوق العاده ایه، ولی اگه زیاد تجربه خوندن رمان ندارین شاید بهترین انتخاب برای شروع نباشه.

رفت تو گروه اون کتابایی که دوس دارم دوباره و دوباره هم بخونم.

چراغ ها را من خاموش می کنم| زویا پیرزاد

این کتابم در یکی از بارها دفعاتی خریده شد که با عین رفته بودیم پردیس کتاب و اصلا اصلا تصمیم نداشتیم که کتاب بخریم و نتیجش شد خرید دو تا کتاب :))

کلا که کتاب معروفیه ولی این اواخر تعریفش رو از هانیه زیاد شنیده بودم، و تصمیم گرفتم که بخرمش^_^

چراغ ها را من خاموش میکنم| زویا پیرزاد| نشر مرکز

خلاصه کتاب

داستان درباره یک زن ارمنی و خانواده پنج نفرشه که زندگیشون با اومدن یه خانواده جدید به خونه روبرویی، زندگیشون دستخوش تغییر میشه. داستان تو آبادان اتفاق میفته.

نظرم درباره کتاب

این داستان تو نظرم مثل یک خط صافه، با بالاپایینای خیلی خیلی کوچولو مثل پارازیت. خوندنش لذت بخشه، مث یه روز جمعه آفتابی که دراز کشیدی و آفتاب اومده روی پاهات و هیچ کاری نمیکنی!

اونطور که تعریفشو شنیده بودم عالی نبود، ولی خوب بود، دوست داشتنی بود.

خط داستان و شخصیتا خوب پرداخته شده بود و ادم باهاش خوب جلو میرفت. فکر کنم تو یک و نیم روز تمومش کردم!

شبح اپرای پاریس| سوزان کی

این کتابو تو تولد امسالم (23 سالگیم) از دو تا از دوستای خیلی خوبم زهرا و پریسا کادو گرفتم. از نیلوفر پرسیده بودن که خوندمش یا نه، که واقعا شانس اوردم که پرسیدن چون قبلش تصمیم داشتن مادام کاملیا رو بگیرن :))

خیلی زود تو اولویت اول خوندمش!

شبح اپریای پاریس| سوزان کی| ترجمه ملیحه محمدی| نشر چشمه

خلاصه کتاب

داستان درباره اریکه. یه پسر ناقص الخلقه که حتی مادرش ازش متنفره و زندگی سختی پیش رو داره...

نظرم درباره کتاب

داستان یک راوی نداره، هر فصل رو یک نفر و از زاویه دید خودش روایت میکنه. این باعث شده کتاب، با وجود حجم زیادش خسته کننده نباشه و جذابیت خودش رو تا آخر حفظ کنه.

داستان آمیزه ای از عشق و اراده و نفرت و عشق پدرانه و دوستی و هزاران چیز دیگست. اونقدر احساسات لطیف توی این کتاب وجود داره که احساس میکنین قلبتون پر شده. علاوه بر احساساتی که توصیف شده، احساسات خواننده رو هم درگیر میکنه، فکر نمیکنم خانمی یا دختری این کتاب رو بخونه و نخواد اریک رو بغل بگیره و موهاش رو نوازش کنه.

اسن کتاب داستان محضه، با کلی بالا و پایین که باعث میشه نخواین کتاب رو کنار بذارین. با این که حجمش تقریبا زیاده تو کمتر از یک هفته تموم شد!

ترجمه خوب و روونه ولی فکر میکنم یه مقدار بعضی جاها سانسور داره و احساسات جسمانی اریک درست بیان نمیشه.

قطعا این کتاب از کتاباییه که حتما دوباره و چندباره خواهم خوند.

دریا| جان بنویل

این کتابو همراه پسری با پیژامه راه راه خریدم. من و عین روزای سختی رو میگذروندیم. رفته بودیم مشاوره ازدواج و مشاور گفته بود که باید صبر کنیم و یجورایی غیرمستقیم گفت بهتره باهم ازدواج کنیم... بهمون خیلی فشار اومده بود و تصمیم گرفتیم این حرفو قبول نکنیم و سعی کنیم با کمک یه مشاور چالشارو پیش بینی کنیم و طرز برخورد باهاشو یاد بگیریم. واس یکم آروم شدنمون میرفتیم پردیس کتاب :)) و این یکی از خریدای همون موقس.

دریا| جان بنویل| ترجمه اسدالله امرایی| نشر افق

خلاصه کتاب

داستان درباره یه نویسنده تاریخ هنره که بعد از مرگ همسرش برمیگرده به جایی که گودکیش رو اونجا گذرونده و خاطراتش رو مرور میکنه...

نظرم درباره کتاب

دریا از اون مدل کتابایی بود برای من که کند پیش میره. نیمه اولش رو که زیاد هم دوست نداشتم ولی هرچی جلوتر رفتم به نظرم جالب تر و جذاب تر شد.

داستان محض نیست این کتاب. یه جورایی مونولوگ مستقیمه. بخوام یه کتاب شبیهش رو مثال بزنم باید مثلا بگم شبیه ناتور دشت. ولی ناتور دشت شیرین و ملموسه ولی دریا یکم سنگین تره.

فاکتور شوک رو هم داشت که همین باعث شد آخرش رو دوست داشته باشم و ناراضی کتابو تموم نکنم.

ترجمه خیلی عجیب غریبه. فکر کنم دیگه نخوام از این مترجم چیزی بخونم. واژه های خیلی سنگین و غریبی رو استفاده کرده.

طرح روی جلد هم زیباست ^_^


ویکنت دو نیم شده| ایتالو کالوینو

اینم جزو کتابایی بود که خریده بودم تادتو عید بخونم! ولی تو عید سور بز رو شروع کردم و زیاد طول کشید، برای همین این یکی موند برای الان

ویکنت دو نیم شده| ایتالو کالوینو| ترجمه پرویز شهدی| نشر چشمه

خلاصه کتاب:

داستان درباره یک ویکنته که موقه جنگ های صلیبی میره به جنگ و اونجا یک گلوله توپ بهش میخوره و دقیقا به دو نیم تقسیم میشه! یک نیمه خیر و یک نیمه شر...

نظرم درباره کتاب:

یکم به نظرم خیلی مستقیم میخواست پیام اخلاقی بده! ولی داستانش خلاقانه ست و غرابت دید داره.

تیکه های طنز بامزه ای داره ولی روی شخصیت پردازی اونقدرا تاکید نشده. خیلی هم سریع پیش میره!

من دو روزه تمومش کردم!