ارمیا| رضا امیرخانی

"منِ او" رو شاید سال اول راهنمایی بودم که خوندم... یا سنگین بود یا واقعا با سلیقه ی من جور نبود..

تصمیم نداشتم از رضا امیرخانی چیزی بخونم، ولی انقدر نفیسه اصرار کرد و تعریف از "ارمیا"، تا وسوسه شدم و وقتی رفتم نمایشگاه کتاب- که برای اولین بار، به جای مشهد، تو نیشابور برگزار شد- برای این که کتابی خریده باشم این کتاب رو خریدم.

ارمیا| رضا امیرخانی| نشر افق

خلاصه کتاب

 "ارمیا" یک دانشجوی عمرانه که بعد از رفتن به جبهه و آشنا شدن با "مصطفا" زندگیش تغییر میکنه..

نظرم درباره ی کتاب

داستان ساده پیش میره، زیاد خسته کننده نیست ، اما نمیشه گفت که دوست داشتنیه.

به نظرم زیادی بار احساسی داره و یجورایی "هندیه"!

بار معنایی سنگین و نکات تربیتی خیلی مستقیم؛ ولی شکل ماجرا و داستانی بودن ضعیفه.

اصرار زیاد به استفاده از نیم فاصله هم یکم برام عجیب بود!

استفاده از واژه ها به شکل کمتر رایج هم چند بار تکرار شده، مثل جراثقال.

شکل چاپ و اندازه ی واژه ها خیلی خوب و مناسبه که اصلا چشم رو خسته نمی کنه.

پ.ن: عکس مال خونه ی عزیز خدا بیامرزمه..اگه فاتحه ای بخونید براش لطف میکنین

سیمای زنی در میان جمع| هاینریش بُل

یکی از هم اتاقیام، نیلوفر، اهل مطالعس...

یه روز کتابای نخوندشو آورد تا ببینم، که این کتابو دیدم. بخاطر ارادت شدیدی به که آقای هاینریش بُل دارم، با این که فقط "عقاید یک دلقک" رو از ایشون خوندم، تا این کتاب رو دیدم هیجان زده شدم و ازش خواستم تا بهم قرض بده تا بخونمش.

با حجم زیاد درسا و کارهای دیگه، خیلی طول میکشه تا یک کتاب تموم بشه، و متاسفانه تو طول مدتی که با خودم جا به جاش میکنم تا تو وقت های کوتاه به دست اومده بخونمش کتاب یه خورده تاخورده شد... تصمیم گرفتم دیگه از کسی کتاب قرض نگیرم، بار شرمندگی به خاطر یکم تا خورده شدن کتاب خیلی بیشتر از بار مالی خریدنشه!

این رو هم بگم که این که بالاخره موفق شدم تمومش کنم رو مدیون تعطیلات بین ترمم!

سیمای زنی در میان جمع| هاینریش بُل| ترجمهء مرتضی کلانتریان| نشر آگه


خلاصه کتاب

داستان درباره زندگی و شخصیت زنی به نام "لنی" از کودکیش شروع میشه و ما کم کم باهاش آشنا میشیم تا به حال میرسیم که یک زن 41 ساله اس

داستان در آلمان اتفاق افتاده و بخش زیادی ازش حول و حوش جنگ جهانی دوم میگذره


نظرم درباره ی کتاب

کتاب داستان طور نیست، بیشتر شبیه مستنده.

این که دقیقا بعد از "صداهایی از چرنوبیل" که مستند هست خوندمش بی تاثیر نبود تو سرعت کم خوندن!

اما با وجود مستندگونه بودن ولی داستان آدم رو دنبال خودش میکشه، و خسته کننده نیست.- البته اوایل کتاب که به شیوه ی روایتش عادت نداشتم برام خسته کننده بود-

توصیف ها و توضیح ها بعضی جاها خسته کننده میشه و من مجبور بودم بعضی جاهارو نخونده بگذرم :-شرمنده

اما نکته مهم اینه که با متفاوت بودنش کتاب فوق العاده دوست داشتنی و صمیمیه، و هاینریش بُل با اختلاف نویسنده مورد علاقم باقی میمونه!

ترجمه هم خیلی روونه ولی مشکلی که هست مترجم مجبور بوده به جای بعضی کلمات نقطه چین بذاره که یکم کار رو سخت میکنه و تو چند مورد بعد از خوندن چندین خط متوجه میشدم منظور از نقطه چین چی بوده!!

متاسفانه چند غلط املایی و تایپی هم در کتاب موجوده..

اما در مجموع خوب و دوست داشتنیه!