ارمیا| رضا امیرخانی

"منِ او" رو شاید سال اول راهنمایی بودم که خوندم... یا سنگین بود یا واقعا با سلیقه ی من جور نبود..

تصمیم نداشتم از رضا امیرخانی چیزی بخونم، ولی انقدر نفیسه اصرار کرد و تعریف از "ارمیا"، تا وسوسه شدم و وقتی رفتم نمایشگاه کتاب- که برای اولین بار، به جای مشهد، تو نیشابور برگزار شد- برای این که کتابی خریده باشم این کتاب رو خریدم.

ارمیا| رضا امیرخانی| نشر افق

خلاصه کتاب

 "ارمیا" یک دانشجوی عمرانه که بعد از رفتن به جبهه و آشنا شدن با "مصطفا" زندگیش تغییر میکنه..

نظرم درباره ی کتاب

داستان ساده پیش میره، زیاد خسته کننده نیست ، اما نمیشه گفت که دوست داشتنیه.

به نظرم زیادی بار احساسی داره و یجورایی "هندیه"!

بار معنایی سنگین و نکات تربیتی خیلی مستقیم؛ ولی شکل ماجرا و داستانی بودن ضعیفه.

اصرار زیاد به استفاده از نیم فاصله هم یکم برام عجیب بود!

استفاده از واژه ها به شکل کمتر رایج هم چند بار تکرار شده، مثل جراثقال.

شکل چاپ و اندازه ی واژه ها خیلی خوب و مناسبه که اصلا چشم رو خسته نمی کنه.

پ.ن: عکس مال خونه ی عزیز خدا بیامرزمه..اگه فاتحه ای بخونید براش لطف میکنین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.